سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مجنون چو گشت دل من

آمدم تا در آغوشت

دلواپسیها را به آرامش بدل سازم

دلم را بسپارم به نفسهایت

غرورم را به خواهش بدل سازم

آمدم تا چو ساحل

بسپارم دل به موج گیسوانت

صدای موجها را به نیایش بدل سازم

آمدم  تا چون پرنده

بگشایم پر پای پنجره نگاهت

هر صبح حریم چشمت را

به محراب ستایش بدل سازم

آمدم رقص کنان

تا برهنه تر از طاهر عریان

بشکنم نقاب و پوشش

با تو سر کنم عصیان

آمدم عصیان کنم

دل را ز تو مستان کنم

خوانم غزل های دلم

شعر را ز تو حیران کنم

ای کهکشان احساس

لیلا تویی ،مجنون ساز

مجنون چو گشت دل من

بر این جنون ... نما ناز

ای کهکشان احساسس، در دل  من شور و ساز

وقت است که بر کوی دل ،کنی گذر به صد ناز

ساحل چو گشت دل من ،موجی ز موی تو بس

ما را غم فراق است،خبر ندارد جز تو کس

خواهم که بر آسمان ،فارغ شوم زین مکان

شویم غبار از دلم ،گویم در این دل بمان

محراب من شده مست،در آن نهادی چو دست

دست از جیبت درآور،نگه نوری در آن هست

بنداز عصای راه را،سر کن به دل تو چاه را

ملک دلم چه خالیست ،بازآر به دل تو شاه را

رضا به خواب دید الهام،بشکن سبو و هر جام

دل را به دلبر بسپار،بشکن به راه تو هر دام