سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ناله این رود تنها در دشت

چشم به راه تو بودن تا به کی...؟

چشم به خواب رفت

به امید رویای تو

در خواب بودن تا به کی...؟

دیریست که پیچکهای دوریت

شاخه های احساسم را

میکشند در آغوش... سخت

این غنچه ناشکفته را

در لفافه گل یاد تو ..پیچیدن تا به کی..؟

خمار گشت بستر من

بس که پر شد

روی او حسرت آبشار گیسوی تو

سوی میخانه چشم تو 

راه نجوییدن تا به کی....؟

برد بی تابی یک جام نگاهت

تاب از دلم

شد خزان جنگل جام وجود

وین همه پرسان از پی نقش و نگارت

تا به کی...؟

چشمه ای بود قلب من

بر شوق رویت سر برآورد

از دل خاک

ناله این رود تنها در دشت

شنیدن تا به کی؟

شد روان سوی محراب عشق

بهر تنها رکعتی

خالی است محراب

ز الهام و نماز

خالی اندر مسجد یاد تو

بنشستن تا به کی..؟

گفت ..آیمت آنگاه که ره شوید

آه هر گفتار تو

سوخت رضا بهر آه گفتن

آه شنودن تا به کی...؟